در روایات اهل بیت (ع) برای زائر قبر حسین (ع) درجات بسیار بالایی ذکر شده است. از جمله در روایتی آمده است که هر کس از روی شوق و ذوق به زیارت امام حسین (علیهالسلام) برود، خداوند متعال، هزار حج و هزار عمره قبول شده برایش مینویسد و اجر و ثواب هزار شهید از شهدای بدر و اجر هزار روزهدار و هزار صدقه قبول شده و آزاد کردن هزار بنده برایش منظور میشود و پیوسته در طول ایام سال، از هر آفتی که کمترین آن شیطان است، محفوظ ماند و خداوند متعال، فرشته کریمی را بر او میگمارد تا او را از هر طرف نگهبانی کند و چنانچه در بین سال بمیرد، فرشتگان رحمت الهی بر او حاضر و پس از غسل و کفن او، برایش استغفار و طلب آمرزش کرده و تا قبرش او را همراهی میکنند.
آنگاه روزنهای به طول شعاع چشم در قبرش ایجاد مینمایند. او را از فشار قبر ایمن داشته و از خوف و ترس دو فرشته نکیر و منکر دور سازند و برایش دری به سوی بهشت گشوده و نامه اعمالش را به دست راستش بدهند و تا روز قیامت، نوری به وی اعطا میشود که از پرتو آن، مغرب و مشرق روشن گردد. پس منادی ندا میکند: این کسی است که از روی شوق و ذوق حضرت امام حسین (علیهالسلام) را زیارت کرده است. پس از این ندا، همه به او غبطه خورده و آرزو میکنند که ای کاش آنان نیز زائر حسین بن علی (علیهالسلام) بودند. (1)
امام رضا (علیهالسلام) درباره استشفا به تربت پاک حسین (ع) میفرماید: هر خاکی همچون مردار، خون و ذبح شده بینام خدا، حرام است، مگر خاک قبر حسین(علیهالسلام) که درمان هر درد است. (2)
امام رضا (علیهالسلام) در روایتی دیگر از آثار همراه داشتن تربت حسینی چنین یاد کردهاند: تربت امام حسین(علیهالسلام)، به اذن خدا موجب حفظ مال میباشد. (3)
و در روایتی دیگر، ثواب آن را برابر با حج دانسته و میفرمایند: زیارت قبر حسین (علیهالسلام)، معادل یک عمره مقبول میباشد. (4)
امام رضا (علیهالسلام) در روایتی دیگر، زائر امام حسین (ع) را زائر خدا دانسته و میفرمایند: کسی که قبر حسین (علیهالسلام) را در کنار فرات زیارت کند، مثل کسی است که خدا را در بالای عرش، زیارت نموده است. (5)
آمرزش همه گناهان، اثر دیگری است برای زیارت امام حسین (ع) که امام رضا (ع) به آن اشاره کردهاند: اگر بر امام حسین (علیهالسلام) آنچنان گریه کنی که اشک بر گونهات روان شود، هر گناه کوچک و بزرگت از جانب خداوند، آمرزیده میشود. (6)
و در پایان به این روایت اشاره میکنیم که امام رضا (علیهالسلام) مدح و ستایش امام حسین (ع) را ستوده و مقام مرثیهگوی امام حسین (ع) را بسیار رفیع برشمردهاند. امام رضا (ع) میفرمایند: هر کسی درباره حسین (علیهالسلام) مرثیه بسراید، خداوند، بهشت را بر او واجب میکند و او را میآمرزد. (7)
یکی از جاهای بسیار دردناک برای انسان ها، دوزخ است. در باب نار و دوزخ نکاتی تبیین شده است که انسان وحشت می کند.
سیدرضی، گرد آورنده کتاب شریف نهج البلاغه ، نکته بسیار عجیبی را راجع به جهنم بیان می فرمایند. ایشان می فرمایند: هر موقع آیات و روایات جهنم را مرور کردم، گرچه حقایقش بیش از آن است که انسان می خواند، اما نبود که بدنم نلرزد، حتی گاه به واسطه آن خواندن، مدهوش می شدم!
نه تنها ایشان، بلکه بسیاری از اولیاء الهی، بزرگان و اعاظم بیان کردهاند: وقتی خصوصیات جهنم و اهل نار را می خواندند و میشنیدند، طاقت نمی آوردند.
آیت الله سیدابوالحسن اصفهانی فرمودند: من کمتر راجع به جهنم مطالعه دارم. س?ال کردند: چطور؟ فرمودند: این مطالب به قدری وحشتناک است که می ترسم مرور حالات جهنم، من را دچار وحشت کند!
عجیب است یک قسمی هستند که اهل جهنم از دست آن ها ناله می زنند. دیگران از آتش جهنم هراسناک هستند و آن ها که در آتش جهنم رفته اند، ضجه ها، ناله ها و فغان ها دارند.
در روایات بیان می شود: اگر کوچک ترین ضجه های اهل جهنم به گوش اهل تقوا در بهشت پروردگار عالم بخورد، مدهوش می شوند؛ یعنی به قدری ضجه های وحشتناکی در جهنم هست که با اینکه اهل جنت نمی بینند در جهنم چه خبر است، اما وقتی آنها را می شنوند، مدهوش می شوند!
عجیب است در روایات داریم، جهنم با این حال وحشتناکش، از یک قشر ناله می زند و ضجه می کند و آن اهل ریا هستند. حال بد ریاکاران عالم عامل می شود که هم جهنم و هم آنهایی که خود در جهنم هستند و ضجه میزنند، به واسطه این اهل ریا، ضجه مضاعفی داشته باشند.
پیغمبر اکرم (صلی الله علیه وآله) بیان می فرمایند: «ان النار و اهلها یعجون من اهل الریاء»(1) به درستی که دوزخ و اهل دوزخ از اهل ریا ضجه می زنند و فریاد برمی آورند «یعجون» یعنی فریادی از عمق وجود؛ لذا «ان النار و اهلها یعجون» یعنی آتش و اهل آتش از عمق وجودشان ناله می زنند.
«فقیل یا رسول الله و کیف تعج النار» از حضرت س?ال شد: یا رسول الله! ناله و فریاد و فغان جهنم چگونه است؟ چطور آتش عذاب الهی، ضجه و فریاد می زند؟
به تعبیر دیگر، مگر اهل نار چه کرده اند که عامل برای فریاد و فغان جهنم می شوند؟
«قال من حر النار یعذبون بها»
نبی مکرم (صلی الله علیه وآله) می فرمایند: به خاطر حرارت بیش از حد عذاب اهل ریا، آتش جهنم داد میزند!
دیدید گاهی وزنه بردارها برای اینکه نفسی بگیرند، فریادی می زنند و فغانی سرمی دهند تا آن وزنه را بردارند. بعضی از بزرگان در این زمینه هم همان تمثیل را زدند و گفتند: مثلش، مثل کسی است که بخواهد وزنه سنگینی را بلند کند، نمی تواند، تلاش می کند و آخر فریادی می زند.
ظاهراً جهنم باید برای اهل ریا بیشترین حرارت و بیشترین قوت و قدرتش را خرج کند. لذا جهنم به صدا و فریاد درمی آید که باید در حرارت خودش، تولید مضاعف کند.
شقوق ریا تبیین شده است که یک مورد آن شهرت طلبی است. پیغمبر اکرم (صلی الله علیه وآله) بیان فرمودند: «من قرأ القرآن یرید به السمع و التماس شیء لقی الله عز و جل یوم القیامه و وجهه مظلم لیس علیه لحم و زجه القرآن فی قفاه حتی یدخله النار و یهوی فیها مع من یهوی»(2) ؛این روایت یکی از حالات ریا را تبیین می کند حضرت فرمودند: هر کس برای شهرت طلبی و اینکه آوازه اش به گوش دیگران برسد و برای به دست آوردن چیزی (یعنی خدای ناکرده دین و قرآن به عنوان ممر درآمد او باشند)، قرآن بخواند، وقتی روز قیامت به دیدار پرودگار عالم می آید، صورتش گوشت ندارد (یعنی یک اسکلت خالی است).
پس دلیل این که جهنم از این اهل ریا ناله می زند، این است: چون وقتی عمل برای غیرخدا شد، ولو به صورت ظاهر، زیبا هم باشد، اثر وضعی آن در اهل حقیقت که جهنم اهل خودش را می شناسد این است که آن صدای خوش، دیگر خوش نیست و برای همین است که جهنم هم به صدا درمی آید.
در باب حشر انسان ها در قیامت، حالات مختلفی وجود دارد. یکی به چهره خود انسان می آید؛ یعنی معلوم است او انسان طاهر، پاک و الهی بوده است. چهره یکی، چهره انسان است، اما دو شاخ در روی سر دارد که در روایات توضیح داده اند که چه خصلتی باعث شده اینطور شوند بعضی هم هستند که با اینکه چهره انسانی دارند اما پوزه شان، مثل پوزه سگ است اولیاء خدا روایات و مطالبی را برای ما تشریح کردند و اوصافی را در این باره گفتند که وحشتناک است! یکی هم همین است که پیامبر (صلی الله علیه وآله) می فرمایند: بدن ریاکار گوشت دارد، حرکت می کند اما صورتش گوشت ندارد؛ یعنی استخوان خالص و اسکلت است!
حضرت در ادامه می فرمایند: «و زجه القرآن فی قفاه حتی یدخله النار و یهوی فیها مع من یهوی»، همین طور که این شخص ریاکار دارد می آید، قرآن کریم مدام پس گردن او می زند؛ چون قرآن را با صدای خوش ولی برای ریا خواند که به دیگران بگوید: ببینید من هم هستم! انسان باید خیلی مواظب باشد.
آن قدر قرآن پس گردنش می زند تا اینکه در آتش جهنم داخل شود به نظر بعضی از بزرگان و اولیاء خدا، اولین ضجه ای که زده می شود، همین جاست که جهنم ناله می زند!
آیت الله مولوی قندهاری، آن کنز خفی الهی، نکته بسیار عالی را بیان فرمودند. ایشان فرمودند: موقعی که خدا می خواهد اولیائش را امتحان کند، گاهی آنها را به شهرت مبتلا می کند. لذا دردناکترین لحظه برای اولیاء خدا همان لحظه شهرت است.
آنها به قدری مخفی بودن و عشق بازی با پروردگار عالم را دوست دارند که می خواهند تمام اعمالشان بین خودشان و خدای خودشان باشد، طوری که هیچ احدی از حال آنها باخبر نباشد؛ یعنی یک عشق بازی حقیقی بین خودشان و پروردگارشان دارند. لذا آن لحظه ای که مشهور می گردند، چنان ناله و فغان می کنند ولو ابتلا و امتحان الهی است که از هیچ چیز دیگر ناله و فغان نمی کنند؛ چون می ترسند یک موقعی همان شهرت عامل برای ریا شود!
روایت دیگری راجع به حالات اهل ریا در دوزخ بیان می کنند که انسان به شدت وحشت می کند. پیامبر عظیم الشان (صلی الله علیه وآله) می فرمایند: «انه یأمر الله عز و جل بر جال الی النار فیقول لمالک قل للنار لا تحرقی لهم أقداماً فقد کانوا یمشون الی المساجد و لاتحرقی لهم أیدیاً فقد کانوا یرفعونها الی بالدعاء فیقول مالک یا أشقیاء فما کان حالکم فیقولون کنا نعمل لغیر الله فقیل لنا خدوا ثوابکم ممن عملتم له»(3)
می فرمایند: وقتی افرادی را به آتش می افکنند، امر پروردگار به مالک دوزخ این است که به این آتش بگو: پاهای اینها را نسوزاند؛ چون با این پاها به مسجد می رفتند، دست هایشان را هم نسوزاند، چون اینها دست هایشان را به سوی من برای دعا بالا می بردند، زبان آنها را هم نسوزاند چون با آن قرآن را بسیار تلاوت می کردند.
مدام اینها را می گوید، نهایتاً آتش تعجب می کند که خدایا! این را آوردی اما می گویی پایشان را نسوزانم، دستشان را نسوزانم و…!
لذا نوع سوختن آن ها متفاوت است. صاحب جهنم به آن خطاب می کند: ای اشقیاء! چه کردید؟ شما چه حالی داشتید؟ چرا ذوالجلال و الاکرام این طور امر می کند که پاهای شما را نسوزانم، دستانتان را نسوزانم، زبانتان را نسوزانم و…؟! این چه حالی است؟!
می گویند: «کنا نعمل لغیر الله» ما عمل کردیم برای غیر خدا. «فقیل لنا خذوا ثوابکم ممن عملتم له» پس به ما گفته شد: ثوابتان را از آن کسی بگیرید که برایش عمل کردید!
پس آنها را به دردناکترین عذاب، عذاب می کنند. عذاب آنها از طریق مقعد است. آنها به عذابی دچار می شوند که ناله و فغان بسیاری می زنند، بعد سالم می شوند اما مجدد به عذاب دچار می شوند و چنان فریادی می زنند که بیان کردند اهل جهنم از حال اینها به صدا درمی آیند. یعنی با این که خود آنها هم دارند عذاب می شوند اما از فریاد این ها به فریاد در میآیند. این چه فریادی است؟!
ملا محمدعلی مجتهد، معروف به مرحوم آیتالله احمد مجتهدی تهرانی، از علمای بنام تهران بود که سال 86، بدرود حیات گفت، اما سخنرانیها و پندهای عرفانی و اخلاقی وی، برای همیشه به یادگار مانده است و میتوانیم هر چند به صورت مجازی هم که شده، پای درس این استاد اخلاق، بنشینیم.
آیتالله مجتهدی، رابطه خوبی با طلاب داشت، طوری که فضای گرم و صمیمی بر حوزه علمیهشان حاکم بود. این استاد برجسته اخلاقی، مباحث را چنان رسا ارائه میداد که بر دل مینشست؛ به طوری که حتی هماکنون نیز نشستن پای صحبت و کلاس اخلاق ایشان، خالی از لطف نیست.
پس روزگاری میآید که مردم، شکمهایشان، خدایشان است، موقع نماز و وقت نماز به دنبال شکم هستند. الان نانواییها و رستورانها چه خبر است؟ در خانهها، بعضی در حال ناهار خوردن هستند و فکر نماز نیستند.
کسانی که نماز را در اول وقت نمیخوانند، نماز، آنها را نفرین میکند و میگوید: خدا تو را ضایع و خراب کند، همان طور که تو مرا ضایع و خراب کردی.
به همین خاطر هم هست که این گونه افراد، همیشه گرفتار هستند و میگویند: آقا من هر کار میکنم نمیشود، این کار، آن کار. این برای این است که نماز اول وقت نمیخوانی و پدر و مادر از دست تو ناراضی هستند.
از ملا میپرسند: چرا هر کار میکنیم کارمان به سامان نمیشود؟ [در جواب گفت] برای اینکه نماز اول وقت نمیخوانی و نماز هم نفرینتان میکند.
استاد ما مرحوم آقای برهان، 65 سال پیش بر روی منبر میگفت و من هنوز یادم هست که میفرمود: آن کسی که نماز مغرب را آن قدر دیر بخواند که آسمان پر از ستاره شود، چنین کسی ملعون است.
به همین خاطر هم بود که هنوز در مأذنه گلدسته قم اذان میگفتند و وسطهای اذان بود که آیتالله مرعشی نجفی به رکوع میرفتند، یعنی آن قدر نماز را زود شروع میکرد مبادا که ستاره به آسمان بیاید. صبحها هم همینطور، اگر کسی آن قدر نماز صبحش را دیر بخواند که آسمان دیگر ستارهای نداشته باشد، چنین کسی هم ملعون است.
بنابراین، دو نفر ملعون هستند: اول آن کسی که آن قدر نماز مغرب را دیر بخواند که آسمان پر از ستاره شود و دوم آن کسی که آن قدر نماز صبح را دیر بخواند که ستارهای در آسمان باقی نمانده باشد و نزدیک طلوع آفتاب باشد. این دو نفر، ملعون هستند، یعنی از رحمت خدا به دور میباشند.
شیخ رجبعلی خیاط میگفت: من هر وقت که نماز میخواندم، نمازهایی مثل نماز امام زمان(عج) یا نماز جعفر طیار، از خداوند حاجتی میخواستم. یک روز گفتم بگذار یک بار برای خود خدا نماز بخوانم و حاجتی نخواهم. شاعر میگوید:
تو بندگی چو گدایان به شرط مزد نکن | که خواجه خود روش بندهپروری داند |
همان شب، شیخ رجبعلی خیاط در عالم خواب دید که به او گفتند: «چرا دیر آمدی؟» یعنی چه؟ یعنی تو باید 30 سال پیش به فکر این کار میافتادی، حالا سر پیری باید بفهمی و نماز بخوانی و حاجتی طلب نکنی.
ما هر وقت جایی گیر میکنیم و اصطلاحاً دممان در تلهای گیر میکند، میگوییم خدا. این شعر را استاد من، شیخ اکبر برهان، 62 سال پیش در مسجد لرزاده بر روی منبر میخواندند و من هنوز به یاد دارم که:
هر وقت که سرت به درد آید | نالان شوی و سوی من آیی |
چون درد ســرت شفا بدادم | یاغی شــوی و دگــــر نیایی |
ما هر وقت با خدا کار داریم، خدا را صدا میزنیم؛ و چقدر خوب است که وقتی هم که کاری نداریم، بگوییم خدا.
در ذیل آیه شریفه: «وَ عَلَی الثَّلاثَةِ الَّذِینَ خُلِّفُوا حَتَّی إِذا ضاقَتْ عَلَیهِمُ الْأَرْضُ بِما رَحُبَتْ وَ ضاقَتْ عَلَیهِمْ أَنْفُسُهُمْ وَ ظَنُّوا أَنْ لا مَلْجَأَ مِنَ اللَّهِ إِلَّا إِلَیهِ ثُمَّ تابَ عَلَیهِمْ لِیتُوبُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ: و [نیز رحمتش] شامل حال آن سه نفری [بود] که [با بهانه تراشی واهی از شرکت در جنگ] بازمانده بودند [و همه مسلمانان به دستور پیامبر با آنان قطع رابطه کردند] تا جایی که زمین با همه وسعت و فراخی اش بر آنان تنگ شد و [از شدت غصه، اندوه و عذاب وجدان] دل هایشان هم در تنگی و مضیقه قرار گرفت، و دانستند که هیچ پناهگاهی از خدا جز به سوی او نیست؛ پس خدا به رحمتش بر آنان توجه کرد تا توبه کنند؛ زیرا خدا بسیار توبه پذیر و مهربان است.»
در شأن نزول این آیه داستان سه نفر متخلّف از جهاد را می خوانیم که از عمل بسیار بد خود سخت پشیمان شدند و خدای مهربان پس از توبه و انابه، از کردار زشت آنان درگذشت.
آن سه نفر از مردم مدینه و از طایفه انصار به نامهای: کعب بن مالک، فزارة بن ربیع و هلال بن امیه بودند.
داستان آنان با کمی اختلاف که در بعضی از تفاسیر دیده می شود بدین قرار است:
جنگی به نام «تبوک» برای مسلمانان پیش آمد. در آن جنگ به مسلمانان خیلی سخت گذشت و به فرموده قرآن در آیه 119 سوره توبه برای مسلمانان ساعت عسرت و هنگامه سختی بود، جابر بن عبداللّه می گوید:
ما در این جنگ گرفتار سه نوع سختی شدیم، سختی زاد و توشه، کمبود آب، گرسنگی و تشنگی چهارپایان و پیاده ماندن مردم. رهبر اسلام به فرمان خداوند ازمردم برای شرکت در آن جهاد مقدّس دعوت کرد. منافقان و در مدینه و اطراف آن مشغول تبلیغات سوء شدند و برای سست کردن اراده مسلمانان از شرکت در جنگ، به فعالیت پرداختند و گفتند: این چه بساطی است که هر ماه و هر هفته باید به جهاد رفت و مال و جان به هدر داد، این چه آیینی است که ما را از زندگی بازداشته و راحتی را از ما سلب کرده است.
تبلیغات آنان در عدّه ای از مردم اثر گذاشت و ایشان بدون عذر شرعی از شرکت در آن جهاد مقدّس خودداری کردند. و اگر پیامبر بزرگ صلی الله علیه و آله با تبلیغات غلط آنان و خودداری آن سه چهره مشهور مبارزه نمی کرد در آینده، سنّت ناپسندی گذاشته می شد و هر کسی به کمترین بهانه ای از شرکت در جنگ فرار می کرد.
رسول خدا صلی الله علیه و آله پس از بازگشت از جهاد، مورد استقبال مردمی که از شرکت در جهاد معذور بودند قرار گرفت. آن سه نفر هم که به بهانه جمع کردن میوه و انجام کارهای عقب افتاده، در واقع به خاطر سستی و تنبلی در جهاد شرکت نداشتند به استقبال آمدند. رسول خدا صلی الله علیه و آله دستور اکید دادند که احدی از مسلمانان حق معاشرت و رفت و آمد با آنان را ندارد؟!
تمام مردم مدینه علیه آنان بسیج شدند. فروشندگان به آنان جنس نفروختند، معاشران از معاشرت با آنان پرهیز کردند، دوستان نسبت به آنان آهنگ جدایی زدند، زن و فرزند نیز از ایشان روی گرداندند. حتّی زنان آنان به مسجد آمدند و به رسول خدا صلی الله علیه و آله عرضه داشتند: چنانچه خداوند به ما اجازه معاشرت با آنان را نمی دهد، ما را طلاق بگویید.
پیامبر صلی الله علیه و آله رضایت به جدایی ندادند، ولی فرمودند: ترک معاشرت را نسبت به آنان ادامه دهید.
راستی زمین با همه وسعتش بر آنان تنگ شد و از این بی توجّهی جانشان به لب آمد.
آری، آنان گناهی بزرگ مرتکب شده بودند، گناه تخلّف از فرمان حق و خودداری از شرکت در جهاد با کفر.
چون وضع را بدین صورت دیدند، از شهر و دیار دست کشیده و رهسپار بیابان شدند.
چهل شبانه روز گریستند و در آن مدّت همسرانشان به دستور پیامبر صلی الله علیه و آله وسائل لازم را برای آنان می بردند. پس از آن همه گریه و زاری و عذر آوردن به پیشگاه حق، خبری از عفو و مغفرت نشنیدند. کعب دو رفیق خود را صدا زد و گفت: علّت عدم پذیرش توبه ما دوستی ما با یکدیگر است حال که همه از ما بریده اند، بیایید ما هم از یکدیگر کناره گرفته و هریک به بدبختی و روسیاهی خود در پیشگاه حق بنالیم. بدین گونه عمل کردند.
سرانجام خدای مهربان آیه 118 سوره توبه را نازل نمود پیامبر عزیز صلی الله علیه و آله مردم را مأمور بازگرداندن آنان کرد و خود، در جلوی مسجد به انتظار آنان قرار گرفت. مردم با احترام ایشان را وارد مدینه کردند، چون چشم پیامبر صلی الله علیه و آله به کعب افتاد او را در آغوش محبّت گرفت و فرمود: ای کعب! در تمام مدّت عمرت ساعتی به ارزش و قیمتِ ساعت قبولی توبه ات وجود ندارد.
بزرگترین گناه کدام است؟
گناهان کوچک و اصرار بر انجام آن است که انسان را به لبه پرتگاه میبرد و او را از خدا و مقصد اصلی خود دور میکند. در احادیث و روایات سفارش شده که بدترین گناه آن است که گنهکار آن را سبک شمارد. پیامبر خدا(ص) در این باره که ابلیس به انجام چه کارهایی در میان انسانها خشنود میشود، فرمودند: «همانا ابلیس به گناهان کوچک شما خشنود است.» چگونه نگریستن به گناه هم مهم است در این باره رسول مکرم اسلام(ص) میفرمایند: «کوچکی گناه را نبینید، بلکه ببینید که به چه کسی گستاخی کردهاید.» امام علی(ع) نیز فرمودند:« بزرگترین گناه نزد خدای سبحان، گناهی است که در چشم گنهکار کوچک شمرده شود.»